اگر چه که برخورد با هتاکان به مقدسات اسلامی از ضروریات بلکه واجبات است اما امری که از آن مهمتربه نظر میرسد تبیین و تثبیت اعتقادات دینی درجان و دلمان است که بهترین و مؤثرترین راهکارمقابله با این گونه خباثتهاست.
پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در سه مورد حرمت خون مسلمان را استثناء نموده است که در آن موارد انسان میتواند مسلمان را بکشد (لَا یَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إلَّا بِإحْدَی ثَلَاثٍ... ) «1»، یکی از مهمترین آنها ارتداد است.
ارتداد چیست؟
ارتداد همان طوری که در لغت آمده عبارت است از رجوع و برگشت و این که گفته میشود فلانی از دینش مرتد گردید یعنی پس از اسلام به کفر بازگشت. از این سخنان استفاده میشود که ارتداد در اصطلاح لغوی و فقهی به یک معنی است و تفاوتی بین معنای لغوی و فقهی آن نیست.
«ارتداد» یعنی بریدن و قطع نمودن از اسلام با گفتار، مثل انکار ضروری دین یا با کردار، مثل سجده بر بت [نعوذ باللّه] و سوزاندن قرآن، سبّ و دشنام به خداوند و پیامبر و اولیای الهی و غیر این اعمال که وجوب تعظیم و تکریم آنها در دین اسلام از ضروریات میباشد.
احکامی را که اسلام نسبت به مرتدین مقرر داشته سختتر از احکامی است که نسبت به کافران دیگر معین نموده است.
مطلبی را که در اینجا لازم است متذکر شد، این است که بین اسلام و ایمان یک تفاوت اساسی وجود دارد. آن این است که اسلام اعم است از ایمان؛ زیرا ایمان، اسلامی است که همراه با اعتقاد باشد و بر این اساس خداوند متعال میفرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ» «2» یعنی عدهای از بادیهنشینان خدمت رسول خدا آمدند و گفتند ما ایمان آوردهایم، خداوند به پیامبر(ص) میفرماید: به آنان بگو ایمان نیاوردهاید ولیکن بگویید اسلام را اختیار کردهایم. یعنی در ظاهر کلمه شهادتین را گفته و اقرار به اسلام نموده و تسلیم در مقابل آن شدهاید؛ زیرا هنوز ایمان در دلهای شما راه نیافته است.
اسلام گاهی همراه با اعتقاد به حقیقت دین و عمل به آن میباشد و گاهی همراه با آن نیست و اثری که بر شهادتین در ظاهر بار میگردد، این است که اظهار شهادتین موجب میشود که در اسلام خون چنین مسلمانی محترم باشد، و کسی حق نداشته باشد، او را به قتل رساند و اگر کسی او را به قتل رساند یا جنایتی دیگر بر او وارد سازد، جانی مجازات میشود و همچنین گفتن شهادتین موجب آن میگردد که ازدواج با او شرعی باشد و از پدر و مادر و بستگان مسلمان خود ارث ببرد.
این خود یکی از مزایای اسلام است، که به اسلام ظاهری اکتفاء میکند و در مقام فحص و تفتیش عقاید واقعی متظاهرین به اسلام برنمیآید، حتی اگر بداند که در واقع ایمانی به آنچه میگویند ندارند، متعرض آنان نمیگردد، بلکه مانند سایر مسلمانان با آنها رفتار مینماید.
روش پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) در صدر اسلام هم چنین بود، و فاید? این امر این بوده که چنین کسانی بتوانند از امتیازات اسلام استفاده نمایند و در اثر معاشرت و برخورد با وجود نازنین پیامبر(ص) و بزرگان اسلام آگاهی صحیح و کاملی نسبت به اسلام پیدا کنند.
البته در همان وقتی که در قرون وسطی ارباب کلیسا محاکم تفتیش عقاید تشکیل میدادند و دانشمندان و محققان را به محاکمه میکشیدند و آنان را به جرم نظرات و تحقیقات علمی مجازات میکردند و در آتش میسوزاندند، اسلام با روشنبینی خاص خود، با کسانی که عقیدهای به اسلام نداشتند و فقط در ظاهر اسلام را اختیار کرده بودند، با لطف و مرحمت رفتار میکرد و افراد بیعقیده نسبت به اسلام را تحت حمایت خود میگرفت و مانند سایر مسلمانان با آنان رفتار میکرد. و کسی که درباره حکومتهایی که در طول تاریخ وجود داشته مطالعه کند و رفتار حکومتها را با مخالفین خود مورد بررسی قرار دهد، حکومتی را مانند حکومت اسلام نمیبیند که با مخالفین خود چنین برخوردی داشته باشد و فلسف? این عمل آن بوده که مخالفین اسلام را با مزایای اسلام آشنا گرداند.
سبب ارتداد
مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد، مرتد است.
شرایط حصول ارتداد
در تأثیر ارتداد فطری و ملی: بلوغ و عقل و اختیار معتبر است.
اقسام مرتد و احکام آنها
اوّل: زن مرتد، خواه مسلمانزاده، و خواه بعد از کفر مسلمان شده باشد، مشهور میان علماء آن است که او را نمیکشند، بلکه او را اجبار بر توبه میکنند، اگر توبه کرد از او قبول میکنند، و اگر قبول توبه نکرد او را حبس میکنند، و در اوقات نمازها میزنند، که توبه کند، یا در حبس بماند تا بمیرد.
دوّم: مردی است که مرتد شود و بر فطرت اسلام باشد، یعنی یکی از پدر و مادر او در هنگام بستن نطفه او مسلمان باشد، و این را مرتد فطری میگویند، و مشهور آن است که اگر او توبه کند توبهاش مقبول نیست، و بر هر حال او را میکشند.
سوم: مرد مرتدّی است که پدر و مادرش کافر بوده باشند و او مسلمان شده باشد، و بعد از آن مرتد شود او را توبه میفرمایند، و اگر توبه کند توبهاش را قبول میکنند، و اگر تا سه روز توبه نکند او را میکشند.
دلیل سختگیری اسلام در مورد حکم مرتدّ فطری
چرا اسلام بر مرتدّ فطری در جایی که مرد باشد تا این اندازه سختگیری کرده به طوری که بالاترین مجازات (اعدام) را برای او در نظر گرفته است؟ و حال آن که مطابق آی? «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» «3» اسلام دین رأفت و رحمت است و علاوه بر این مطابق آی? «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ... » «4» اسلام دین تحقیق است؛ یعنی اگر مشرکین آیات خدا را شنیده و مسلمان نشدند و در حال تحقیق هستند آنها را سالم به وطنشان برگردانید. این سؤال در هر زمانی مطرح بوده و در زمان ما به دو دلیل بیشتر مطرح است:
1- اسباب ارتداد زیاد شده است؛ چرا که:
اوّلًا: شبهات زیاد شده.
ثانیاً: وسایل ارتباط جمعی در اختیار همگان قرار گرفته است.
و ثالثاً: سیاست با دیانت مخلوط شده و سیاسیّون منحرف میخواهند مردم را از دین بیرون کنند، مخصوصاً از دین اسلام؛ چرا که عامل عدم پذیرش سلطه و عدم سازش، دین است.
2- سلسلهای از تنظیمات بین المللی و برنامههای جهانی به نام حقوق بشر درست شده که معمول این برنامهها بر اساس بیدینی است. یک فلسف? حقوق بشر، کوبیدن مذاهب و ادیان و یکی از اصول آن، آزادی مذاهب است که از اصول خدشهناپذیر بوده و اگر کشورها بخواهند به حقوق بشر بپیوندند، باید تمام شئونات آن را رعایت کنند. حال اگر اسباب ارتداد زیاد شود و از سوی دیگر حقوق بشر به اعدام مرتدّ اعتراض کند کار مشکل میشود.
ولی این حکم اسلام بسیار حساب شده است و اگر این حکم نبود اسلام تا کنون باقی نمیماند.
در جواب سؤال ازحکم ارتداد لازم است دو مقدّمه را ذکر کنیم:
مقدّم? اوّل: مرتدّ اقسامی دارد:
الف) مرتدّی که در دین دچار شک و تردید شده و مذهب دیگری نپذیرفته است.
ب) مرتدّی که از اسلام جدا شده و به دین دیگر داخل شده است.
گاهی شکها آمیخته با وسوسه و گاهی شک آمیخته با تحقیق است که اینها مرتدّ نیستند. هر یک از این دو قسم دو حالت دارند:
حالت اوّل جایی است که اظهار کرده و تبلیغ میکند و دیگری جایی است که اظهار و تبلیغ نمیکند؛ مثلًا نماز نمیخواند و روزه نمیگیرد که چنین مرتدهایی به نظر علما حکم اعدام ندارد ولی مرتدهایی که تبلیغ میکنند احکام ارتداد و قتل را دارند.
مقدّم? دوّم: در اسلام یک قضیّه تاریخی داریم که پای? حلّ مشکلات این بحث است و آن قضیّهای است که در شأن نزول آی? «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» «5» آمده است.
طایفهای از اهل کتاب گفتند بیایید صبح مسلمان شده و عصر برگردیم تا سبب تزلزل مسلمین شود.
در شأن نزول این آیه آمده است که 12نفر از علمای یهود قرار گذاشتند که صبح مسلمان شوند و شب از اسلام برگردند و وقتی پرسیدند چرا چنین میکنید بگویند که ادّعای او (پیامبر) کذب است و علائم نبوّت که در دین ما برای پیامبر آخرالزمان گفته شده در او نیست و با برگشتن ما که از علمای یهود هستیم مردم هم برمیگردند. خداوند از طریق وحی پرده از روی این ماجرا برداشت و فرمود که هم? این کارها مقدّمهای برای ارتداد مسلمین است.
برنامهای که آن روز عملی شد منحصر به آن زمان نبود و امروز هم شبیه آن برنامه وجود دارد که برای متزلزل کردن مسلمین اظهار اسلام میکنند و بعد برگشته و مسائل اسلامی را به باد استهزاء میگیرند. نمون? آن کتاب آیات شیطانی است که در آن مقدّسات را مسخره کردند، اسم آن هم برای تمسخر بود.
نویسنده در این کتاب داستانی را نقل کرده و میگوید جزیرهای بود که زنان آلودهای در آن وجود داشت و اسم زنان پیامبر را بر آنان گذاشته و نعوذ بالله قصد دارد به زنان پیامبر نسبت آلودگی دهد.
اسلام جلوی این برنامهها را گرفته است. امام(ره) قاطعانه در مقابل این کار ایستاد و دیگران حساب کار خود را کردند که نمیتوان این گونه با اسلام بازی کرده و نسل جوان مسلمان را با این توطئهها گمراه نمود. در داخل کشور هم چنین برنامههایی را پیاده کردند، گاهی به ساحت مقدّس امام زمان، گاهی به دیگر ائمه علیهمالسلام و گاهی نسبت به دستورات دینی، که اگر مقاومت مراجع نبود هر روز کتابی در این زمینه نوشته میشد که در این صورت چیزی از اسلام باقی نمیماند.
اگر در مقابل این گونه جسارتها سکوت میکردند دیگران هم همین برنامه را پیش میگرفتند و روشن است چه بر سر اسلام میآمد. پس در واقع این یک حکم سیاسی برای حفظ کیان اسلام است و این حکم سیاسی در برنامههای ممالک دیگر هم وجود دارد. ما نام این افراد را مرتدّ گذاشتیم، در شوروی سابق هم کسانی که از حزب خود برمیگشتند به عنوان مرتدّ حزبی آنها را اعدام میکردند. در نظامات دنیای امروز هیچ کشوری قیام بر ضدّ حکومتش را نمیپذیرد و با آن مقابله میکند.
گاهی تحت عنوان مبارزه با تروریسم و گاهی تحت عنوان مبارزه با نظام یا مصالح عمومی با آنها مقابله میکنند، اسلام هم تحت عنوان مرتدّ چنین شدّت عملی در مقابل چنین افرادی نشان داده است و اگر نبود این حکم، از داخل و خارج هجماتی میشد و اسلام متزلزل میگردید.
امروز هم دست ملعونی دیگر از این آستین خارج شده است و در راستای تحقق اهداف پلید و شیطانی دشمنان اسلام و مستکبرین ورشکسته جهانی، که آموزههای اصیل اسلامی را تنها و بزرگترین مانع شهوترانیهایشان میبینند، به زعم خویش مبادرت به خاموش نمودن نور لایزال الهی کردهاند که بنا بر وعده حقیقیه حق تعالی در کریمه مبارکه « یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » «6» که یعنی میخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولی خداوند نمیگذارد تا نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید، خداوند چنین اجازهای را به آنها نمیدهد و نور خود را کامل میکند.
حال در این میان آنچه بیش از هر چیز، لازم است توسط مومنان خداجوی خصوصاً جوانان غیور و مسلمان ایرانی مورد مداقّه دقیق قرار گیرد، بهرهگیری از ژرفای معارف الهی در بالا بردن سطح بصیرت دینی در جهت خنثیسازی پروژه اسلام هراسی و اسلامگریزی و مقابله با توطئههای شیطانی دشمنان اسلام عزیز است. لذا اگر چه که برخورد با هتاکان به مقدسات اسلامی از ضروریات بلکه واجبات است اما امری که از آن مهمتر به نظر میرسد تبیین و تثبیت اعتقادات دینی در جان و دلمان است که بهترین و مؤثرترین راهکار مقابله با این گونه خباثتهاست.
در پایان لازم است به شبههای در این زمینه پاسخ داده شود:
سؤال: اسلام دین منطق است و از منطق نمیترسد پس چرا در مقابل شبهات، منطقی برخورد نمیکند؟
جواب: اعداء با منطق پیش نمیآیند. آیا کتاب آیات شیطانی با آن نامش منطقی است!؟ یا همین جسارت اخیر و بیحرمتی به ساحت مقدس ائمه علیهمالسلام با منطق انسانی سازگار است؟ نه، اینها منطق نیست بلکه فحّاشی است و اثر سوء دارد. اگر جوامع اسلامی از دستبرد دشمنان مصون مانده به جهت همین شدّت برخورد با مرتدّین است و شیعه و اهل سنّت در این مسأله اختلافی ندارند و فی الجمله این حکم را جاری میدانند و در عصر پیامبر و بعد از او هم بود. بعد از رحلت پیامبر عدّهای از اسلام برگشته و قیام کردند که همان منافقین بودند و با شدّت عمل با آنها برخورد شد.
________________________________
(1) سنن أبی داود 4: 126 الحدیث 4353، سنن الترمذیّ 4: 19 الحدیث 1402، سنن النسائیّ 6: 92، مسند أحمد 6: 205 (2) آیه 14، سور? حجرات. (3) آی? 256، سور? بقره.(4) آی? 6، سور? توبه. (5) آی? 72، سور? آل عمران. (6) آی? 32، سور? توبه.- توضیح المسائل (امام خمینی)، در یک جلد، اول، 1426 ه ق- کتاب النکاح (مکارم)، ج4، ص: 145و 146