سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درس و فراگیری دانش، مایه باروری شناخت است . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :0
کل بازدید :32857
تعداد کل یاداشته ها : 50
103/8/23
2:55 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مهدی نعیمی رز[42]
وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ فَأَمَّا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ َضِیَاؤُهُمْ فِیهَا الْیَقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ الضَّلَالُ وَ دَلِیلُهُمُ الْعَمَى فَمَا یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خَافَهُ وَ لَا یُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّهُ شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد.امّا نور هدایت کننده دوستان خدا، در شبهات یقین است، و راهنمای آنان مسیر هدایت الهی است، امّا دشمنان خدا، دعوت کننده‏شان در شبهات گمراهی است، و راهنمای آنان کوری است. آن کس که از مرگ بترسد نجات نمی‏یابد، و آن کس که زنده ماندن را دوست دارد برای همیشه در دنیا نخواهد ماند. ((خطبه38 نهج البلاغه))

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
* ارتداد در اسلام[1] * بانوان و احکام[1] * توحید وفطرت[1] * زن در اسلام[1] * چراامام علی(ع)از علم غیب استفاده نکرد؟[1] * آیا مادران اهل بیت(ع) مطهره بوده اند؟[1] * چرادربین 124هزارپیامبرو 14معصوم فقط یک زن وجوددارد؟[1] * امام رضا(ع)وشفای مریض...[1] * شبهه تیرپای امام علی(ع)ومسکین...[1] * دلیل سلام کردن به اهل بیت(ع)..؟؟[1] * آیا اهل بیت (ع) نیازی به صلوات ما دارند؟[1] * ناسازگاری استغفارباعصمت اهل بیت(ع)....[1] * یازمندی انسان به راهبر و راهنما...[1] * افسانه غرانیق.....[1] * منحصربودن یا نبودن مقام عصمت در امامان (علیهم السلام)[1] * قدرت شهود خداوند درانبیا و امامان...[1] * ماجرای انسان وخلیفة اللهی[1] * حکومت و دین امری جمع نشدنی؟[1] * دین و حکومت؟؟؟[1] * خدا و مناجات شاعرانه دراشعار سعدی اقبال ملک الشعرا وسهراب[4] * جادوی شیطان وجن زدگی؟؟[2] * اگربگویم ظهورواقع شده چه می گویید!!!!![2] * چگونگی آثارانتظارفرج.....[1] * انتظار فرج..به چه قیمتی؟؟[1] * ویژگی های منتظران واقعی ظهور..؟[1] * معاد جسمانی+خدایی که جسم نیست!![1] آیا با پیشرفت علوم وتکنولوژی بازهم میتوان نیازمند دین بود...؟[1] از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود...؟[1] مهر 92[1] اسفند 92[6]
لوگوی دوستان
 

4. اندیشه ای که بهتر از عبادت یک سال است

آقای قدس می گوید:

« روزی آقا می فرمود: یکی از علمای بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را که در اطاق آقا خوابیده بود صدا زد و گفت: برخیز و چند رکعت نماز شب بخوان. پسر پاسخ داد: چشم.

آقا مشغول نماز شد و چند رکعت نماز خواند. ولی آقا زاده بر نخاست. مجدداً آقا او را صدا زد که: پسرم، پا شو چند رکعت نماز بخوان. باز پسر گفت: چشم.

آقا مشغول نماز شد ولی دید فرزندش از رختخواب بر نمی خیزد، برای بار سوم او را صدا زد. پسر گفت: حاج آقا، من دارم فکر می کنم، همان فکری که درباره آن در روایت آمده است که: امام صادق علیه السلام می فرماید:

« تفکر ساعة خیر من عباده سنه: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است. »

آیت الله العظمی بهجت فرمودند: آقا پرخاش کرد و فرمود: ... و خود آیت الله بهجت کلمه را بر زبان جاری نکرد، ولی ما همه فهمیدیم که آن بزرگ مرد فرموده بود: پدر سوخته، آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اینکه انسان وقت نماز شب دراز بکشد و فکر بکند و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند. »


  
  

3. آقائی و بزرگواری ائمه علیهم السلام

باز آقای قدس می گوید: روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:

« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.

حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.

آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.



آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.»


  
  

مقدمه

انس با قرآن سرمنشاء تمام کمالات درنظام هستی بوده وریشه تمام فضائل انسانی و اخلاقی می باشد.انسان کامل به واسطه این هدیه الهی خود را آن به آن در معراج تکامل و صعود به قله های معرفت و حقیقت قرار می دهد وانسان به خواب رفته با غفلت و پشت کردن به آن به همان میزان خود را در ورطه ی نزول به بدیها و زشتیها ودر نتیجه هلاکت قرار می دهد.آنچه در این نوشتار آمده مختصر کلامی است در باب انس با قرآن کریم که در سه مرحله مطرح گردیده امید است قدمی باشد مفید در راستای شناخت و ارتباط حقیقی با این کتابمقدس و گرانبها.

1) تعریف انس با قرآن

2) شناخت مراتب و نظامى که در روایات مربوط به انس با قرآن وجود دارد, به طورى که هر کس به فراخور حال خویش مى تواند از این منبع فیض الهى بهره گیرد. (این نظام طولى از نگهدارى قرآن در منزل شروع مى شود و تا بالاترین مرتبه آن, یعنى عمل به قرآن, ادامه مى یابد. البته در پایان این نوشتار, از یک مرتبه بالاتر ـ که در این تقسیم بندى نمى گنجد ـ سخن خواهیم گفت.
اگر این نظامْ مورد پذیرش قرار گیرد, ثمره مهمّى خواهد داشت و آن, حصول (اخلاق تبلیغ) است. سیره پیامبر(ص) در جذب افراد به اسلام, این گونه بوده که همه را به یک دید, نگاه نمى کرده است و حتّى در صورتى که افراد از نظر پذیرش احکام اسلام, با هم برابر بوده اند, به یکباره آنها را به بالاترین مراتب یک حکم دعوت نمى کرده است و این, رمز موفّقیت ایشان بوده و مى تواند درس بزرگى براى مربّیان جامعه باشد.
ثمره دیگر آن, این است که قرآن از مهجوریت خارج مى شود و هرکس براساس توان خویش از آن, بهره مى گیرد. یکى ممکن است قرآن را فقط قرائت کند و دیگرى در آن بیندیشد و افرادى هم آن را راهنماى خویش قرار دهند و بدان عمل کنند.)
3) روش های انس با قرآن


  
  

اُنس با قرآن کریم مایه آرامش قلبها

(انس) در لغت, معنایى مقابل (وحشت) دارد 1 و انس انسان به چیزى, بدین معناست که از آن, هیچ وحشت و اضطرابى ندارد و همراه با آن به آرامش مى رسد. انسانِ کمال طلب, فقط به امور مادّى بسنده نمى کند و به سوى هدفهاى والاترى گام بر مى دارد. لذا وحشت و تنهایى خود را در پناه امور معنوى زائل مى کند. در روایات, به انس با علم و معرفت به قرآن و ذکر خدا سفارش شده است.
امام على(ع) فرمود: «هر کس با قرآن انس گیرد, از جدایى دوستان, وحشتى نخواهد داشت».2 ایشان همچنین در جواب گروهى که هنگام سفر از ایشان توصیه اى خواسته بودند, فرمود: اگر به دنبال مونسى مى گردید, قرآن برایتان کافى است.3
آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه مى کند:
اللّهمّ انّک آنسُ الآنسین لأولیائک
إن أوحَشَتْهُمُ الغربة آنسهم ذِکرُک.4
پروردگارا! تو براى دوستانت مأنوس ترین مونسهایى و اگر غربتْ آنان را به وحشت اندازد, یاد تو مونس تنهایى آنهاست.
امام سجاد(ع) فرمود:
اگر هم هیچ موجودى بر روى زمین زنده نماند و من تنها باشم, مادام که قرآن با من است, وحشتى نخواهم داشت.5
تعبیرات این چنین در سخنان ائمه(ع) فراوان وجود دارد و معمولاً براى تأکید بر موضوعات مهم, این گونه سخن گفته اند; خصوصاً در مورد قرآن که «تبیاناً لکلّ شىء»6 است. آنچه انسان در مسیر هدایت به آن نیاز داشته باشد, در قرآن پیدا مى کند. حتّى اگر انسان در معرض ترنّم آیات الهى قرار گیرد و به آیات آن گوش بسپارد و قصد التذاذ معنوى از آن را نداشته باشد, به ایمانش افزوده مى شود و احساس آرامش مى کند:
انّما المؤمنون اذا ذکر اللّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً.7
آنهایى که در محافل قرآنى حضور داشته اند و تا اندازه اى با معانى آن نیز آشنا بوده اند, با شنیدن آیات رحمت به شوق آمده و مسرور گشته اند و از شنیدن آیات عذاب, حالت حزن به خود گرفته اند و در مجموع, ایمانشان استوارتر گشته است; چرا که قرآن, هم مى تواند موجبات لذّت معنوى را فراهم کند و هم کتاب عمل باشد. امام صادق(ع) فرمود:
به دنبال مونسى بودم که در پناه آن, آرامش پیدا کنم, آن را در قرائت قرآن یافتم.8


  
  

هر مرد و زن مسلمان، باید قرآن را تلاوت و در آیاتش تدبر و خصلت همدم بودن با آن را در خود ایجاد کند و رابطه تنگاتنگ و جدّى با آن داشته باشد، چرا که قرآن، کتاب کامل انسان‏سازى است. جامع تمام برنامه‏ها و رموز تکامل است. سخن خداست و عمل به آن، موجب پیروزى و رستگارى دنیا و آخرت مى‏شود.
انس، یعنى رابطه گرم، علاقه و محبتِ آمیخته با عشق و معرفت و الفت ناگسستنى که موجب اتصال و به هم پیوستگى مى‏شود. اگر خواسته باشیم به چنین انسى برسیم، نخست باید عظمت قرآن را بشناسیم و آن را با تمام وجود درک کنیم که غذاى کامل روح است و موجب رشد معنوى و تکامل همه‏جانبه خواهد شد. شناخت قرآن به آن است که در آیاتش تدبر کنیم و در محضر استادان برجسته و شایسته یا استفاده از کتاب‏هاى تفسیرى از تفسیر آن آگاهى یابیم. «ما این گونه آیات قرآن را، براى گروهى که مى‏اندیشند، شرح مى‏دهیم». «یونس 24»
انس واقعى داراى دو رکن است: 1. شناخت؛ 2. عشق.
هرگاه قرآن را بشناسیم، به عظمت نازل کننده و پیامبرى که بر او نازل شده پى ببریم، محتوایش را دریابیم و سپس با عشق، با آن ارتباط فکرى و عملى برقرار کنیم؛ در این صورت است که مى‏توانیم ادعا کنیم با قرآن انس گرفته‏ایم.
حضرت على (ع) درباره پرهیزکاران مى‏فرماید: «آن‏ها شب هنگام بر پا ایستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى‏کنند. جان خود را با قرآن محزون مى‏سازند و داروى درد خود را از آن مى‏گیرند. هرگاه به آیه‏اى که در آن تشویق است مى‏رسند، با علاقه فراوان به آن روى مى‏آورند. چشم جانشان با شوق بسیار در آن خیره مى‏شود و آن را نصب‏العین خود مى‏سازند. هرگاه به آیه‏اى که در آن بیم و انذار است مى‏رسند، گوش‏هاى دلشان را براى شنیدنش باز کرده، گمان مى‏کنند که صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه‏هایش در گوش جانشان طنین‏انداز است.» «نهج البلاغه خطبه 193»


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >